بخشی از انسان های ساکن درمناطق و کشورهای کمترتوسعه یافته ازشرایط وضع
موجود خود درک روشنی ندارندبه عبارت روشن تر نمی دانند روند رو به رشد
اقتصادی، سیاسی واجتماعی آنان در چه شرایطی قرار دارد.
درک آنان یا بسیارخیال پردازندهو یابسیارناامید کننده است. گروه نخست آنچنان
باواقعیت جامعه و زندگی بیگانه می شوند.که خود و جامعه را در بلندایی می دانند
که همه جوامع بشری در ذیل افکار خیالی آنان قراردارند. گروه دوم افرادی که آنچنان
ازشرایط موچود خود فاصله گرفته اند که دچار یاس و ناامیدی شده و همه چیز را سیاه
می بینند.از نظر روان شناسی این دو برخورد انسان ها ،واکنش دفاعی است که این
انسان ها با توجه بهشرایط روحی و روانی خود بروز می دهند.
برخورد منظقی واصولی داشتن درک درست و واقعبینانه از شرایط وضع
موجود خود و جامعه پیرامونی است. بدون داشتن این درک گام ابتدایی
برای توسعه همه جانبه چامعه برداشته نمی شود.
یکی از عمده ترین زیان های تکنولوژی و ماشینی شدن امور در کشور ها و مناطق
کمتر توسعه یافته تضعیف فرهنگ انجام کار سخت می باشد . در کشورهای
پیشرفته صنعتی به دلیل روند طبیعی رشد اقنصادی، ورود ماشین و تکنولوژی ها
اثر منفی کمتریبر فرهنگ عمومی انجام کار سخت درجامعه داشته است.
برعکس نیروی کار و شاغلین در مناطق کمتر توسعه یافته با آمدن ماشین و کالاهای
مصرفی به دنبال کار پر سود ،زود بازده، و کم زحمت شدند.
و همین روند ، راحت جویی را در افراد تقویت کرد و امروزه نسل جوان بامهارت وباسواد
و جویای کار،حاضر به انجام کار سخت نیست در حالی که همه باید بدانیم
پذیرش فرهنگ کار سخت یکی از موئلفه های توسعه همه جانبه جامعه است.
مدیر خوب درعصرفعلی دارای چه ویژگیهایی بایدباشد. درزمان های گذشته
مدیران خوب ، به شکل های مختلف تعریف می شد. مثلا مدیر خوب یک
مدیر آینده بین است و یامدیرخوب یک مدیر آینده ساز است یک مدیر خوب
تصمیم سازخوبی است مدیر خوب اعتبارات را بهتر جذب می کند ودرمقابل
مدیرخوب کمتر هزینه وبیشتر صرفه جویی می کند.
شاید بهتر است به دنبال یک مدیر خوب که دارای همه این ویژگیها باشدنباشیم.
یک مدیرخوب با علم ودانش لازم درحوزه کاری خود و با بکارگیری هنرمدیریت و
بادرک موقیعت و شرایط در پیش رو ،سازمان متبوع خود را به هدف نزدیک و
موانع و مشکلات رایکی پس از دیگری به فرصت تبدیل می کند.
واقعا" اگر یاد بگیریم درمقابل هر اقدام خوب، قدردان مردم ، مسئولین ، طبیعت و
نظام هستی باشیم.کمک به تقویت کارهای خوب و قابل تقدیر کرده ایم .البته این
موضوع با چاپلوسیکه باهدفمنافع شخصی صورت می گیرد متفاوت است شاید
ما یاد گرفته ایم منتقدان و مشکل بین های خوبی باشیم ولی همین موضوع مارا
غافل کرده است اگردر برابر انجام امورات خوب و اساسی واکنش مثبت نشان نده ایم
کمکی به حل مشکلات و مسائل اجتماعی و اقتصادی جامعه خود نکرده ایم.